باز باران
باز باران با ترانه .... میخورد بر بام خانه. یادم آمد کربلا را دشت پرشور و بلا را.... گردش یک ظهر غمگین گرم و خونین لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را با صدای گریه های کودکانه وندرین صحرای سوزان میدود طفلی سه ساله پر ز ناله، دلشکسته،پای خسته باز باران.... قطره قطره میچکد از چوب محمل خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل.... باز باران... ...
نویسنده :
مامان امیرعلی گلی
21:47