باز باران
باز باران با ترانه ....
میخورد بر بام خانه.
یادم آمد کربلا را
دشت پرشور و بلا را....
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه وندرین صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر ز ناله، دلشکسته،پای خسته
باز باران.... قطره قطره
میچکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب
به آرامی شود گل....
باز باران...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی