امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
حلما بانوحلما بانو، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امیرعلی گلم

یاد ایام 2

امشب بابایی و پسری رفتن دو نفری بترکونندمنم از فرصت استفاده کردمو اومدم که ادامه ی خاطرات امیرعلی گلی رو  بنویسم:     اولین دلتنگی گل پسرمو وقتی احساس کردم که تو پنج و نیم ماهگی مجبور شدم بسپرمش     دست پرستار، چون مرخصیم تموم شده بود و مجبور بودم برم سر کار،     یادم نمیاد هیچ وقت از رفتن به سر کار تا این حد ناراحت بوده باشم.     روزایه اول خیلی سخت بود پشت سرم گریه میکرد و من با بغض و دل شکسته میرفتم     ولی چه می شد کرد زندگی سختی داره و برای رفاهش باید این کارو میکردم.     در فاصله رفتن تا برگشت چند بار با پرستارش...
9 تير 1392

اظهار ناراحتی

امیرعلی خاله و دایی بی ذوقی داره هنوز بهش سر نزدن اصلأ قهریم باهاتون دیگه نیاین می دو نم دارید چیکار میکنید: دایی: خاله ها :طبق معمول.... اگه بیاید میکشمتون ...
8 تير 1392

یاد ایام بخیر

خیلی وقت بود که قصد ساختن وبلاگی برای عزیز دلم را داشتم ولی به دلیل مشغله زیاد موفق به این کار نشدم و حالا سعی در جبران مافات دارم هر چند می دانم بسیاری از خاطرات شیرین با هم بودنمان را نمی توانم بازنویسی کنم ولی در مجموع باید بگم که وجود و حضور امیرعلی در کنارم یکی از معجزات الهی بود که به چشم خود دیدم ، درست زمانی که در انتظارش بودم ،خدای مهربان این فرشته ی پاک را به من بخشید و چه زمانهایی بود که از خدایم خواستار حفاظت از او بودم و تنها امیدم به او بود، چرا که خطر سقط را پشت سر گذاشته بودم و حاملگی پر خطری داشتم ولی خدایه مهربانم فرزندم را در پناه خود حفظ نمود وبه سلامتی به دنیا آورد. هر چقدر هم که شکرگذارش باشم باز هم کافی نیست و فرزندم ...
6 تير 1392

اولین سفر

اولین سفری که سه نفری رفتیم در مرداد ماه ٩٠ به شمال کشورمان بود و سپس به خراسان و اولین زیارت امام رضا(ع) امیر علی گلم در سه ماه و نیمگی بود و  چه حس خوبی داشتیم هر سه مون یادش بخیر در دومین سفر، امیرعلی پنج و نیم ماهه بود، به جنوب کشورمان بندر عباس و قشم رفتیم و چون هوا خنک تر شده  بود خوش گذشت. عکس های اولین سفر         ...
5 تير 1392