خنده بازار
دیشب سه نفری بیرون رفته بودیم...
بابا از ماشین پیاده شد چیزی بخره ....امیرعلی پشت نشسته بود
و در حالی که بستنی لیوانیه توو دستش آب شده بود چرت میزد. ماشین دوبله پارک بود
تو یه لحظه چشمم از تو شیشه افتاد به پراید کناری ،دیدم داره میره جلو
توشم هیچ سر نشینی نبود با خودم گفتم وای یادشون رفته دستی رو بکشن
میخواستم بوقی بزنم تا راننده هرجا هست متوجه بشه که وقتی دورو برمو نیگاه کردم
متوجه شدم خودمونیم که داریم میریم عقب نه پراید کناری سریع دستی رو کشیدم
ماشین یهو ایستاد امیرعلی که گیج بود از رو صندلی افتاد و تموم بستنی هاش ریخت
رو دست و بالشو ماشین پر شد
یه وضی بود که بیا و ببین...
از خنده مردم گفتم چرا بستنیت ریخت بابا دعوا میکنه
دیدم سریع از تو دستمال کاغذی یه دونه کشیدو شروع کرد به تمیز کردن
و منم دستو پاشو تمیز کردم... بابا اومد ماجرارو براش تعریف کردم
و آخرش گفتم یه آقا پسری هم بستنیشو ریخت توو ماشین...
یه دفه دیدم بلند شد و با قلدری گفت مامان خودت ماشینو عقب زدی که بستنی از دستم افتاد
نمیدونستم باید چیکار کنم
نکته ی آموزنده: هرجا ایستادی اول ترمز دستی رو بکش