شیطنتهای وروجک
امیرعلی ما جدیدآ حسابی شیطون بلا شده ماشالله همین دیروز به همراه بابایی رفت تو حیاط تا
بابایی ماشین بشوره تو یه لحظه ناغافل متوجه شد آقایه شیطون هوس آبتنی کرده شیرجه زده
تو آبا و حسابی خودشو کثیف کرده بابا هم از ترس مامانی شیلنگ آبو
گرفت رو پسری و اونو حسابی حال داد بعدم با لگن فرستادش تو خونه و مامان خشکش کرد
و لباس پوشوند شانس آورد که هم هوا و هم آب گرم بود حسابی خوش گذروند
سحرا بعضی وقتا جوجمون بیدار میشه و غر میزنه گاهی هم یه لقمه ای ورمیچینه
امروز هم یه گل دیگه به آب داد هی بهونه بچه های همسایه رو میگرفت تا بالاخره متقاعد شدم
یه سری به همسایه پایینی بزنم دو تا بچه داره یه دختر ٦ ساله و یه پسر همسن پسمل خودم
که با اونا بازی میکنه و اکثرآ شیطنت
هنوز ٥ دقیقه از نشستم نگذشته بود که با صدای فریاد خانم همسایه به سمت اتاقی
که وروجک اونجا رفته بود کشیده شدم چشمتون روز بد نبینه چسب آبکی در بازی از کجا
نمیدونم پیدا کرده بود که تمام پاها و دستشو پر چسپ کرده بود اونم چه چسبی بود هرچی
شستمش نمیرفت مایع تمام شد ولی چسپا کامل از بین نرفت انگشتاش به هم میچسپید.
خجالت زده شدم شدید ولی خانم همسایه و بچه ها همش میخندیدند به خرابکاری آقا
پسر شیطون ما