خوشا شیراز
سلام به دوستای خوبم
یه چند وقتیه کسل شدم انگار بعد برگشتن از مسافرت و اوون همه گشت و گذار الان که برگشتیم خونه، دیگه دل و دماغ ندارم بالاخره با هزار تا زور و زنگ تصمیم گرفتم خاطرات این چند وقته رو تا فراموش نکردم به ثبت برسونم، آلزایمره دیگه !!نمیشه رویه مخیلم زیاد مانور بدم
از 20 مرداد بود که محیایه سفر شدیم عروسیه عمه و عمویه امیرعلی گلی اوونم توو یه روز جایه همه خالی دو تا عروس و داماد داشتیم و چون عروس و دامادا با هم خواهرو برادر بودن هیچ ممنوعیت شرعی هم نبود و خیلی راحت بودن و واقعآ عروسیه بامزه ای بود
حسابی خوش گذشت ان شالله که خوشبخت بشن
بعد عروسی راهیه یه سفر خاطره انگیز شدیم یزد و شیرازو شهرهایه بین راهو حسابی درنوردیدیم
یزد واقعآ غافلگیرمون کرد خیلی قشنگ بود جاهایه تاریخی فراوونی داشت که عکساشو میزارم
شیرازم که نمیشه توصیف کرد فقط باید دید ....
شیراز گردیمون رو با زیارت شاهچراغ شروع کردیم که حس خیلی خوبی بهمون داد...
روز بعدش که تولد منو همسر عزیزم بود صبحش دروازه قرآن و عصر تا آخر شب توو آرامگاهه حافظ بودیم که واقعآ نمیشه حسی که داشتیمو وصف کنم یه جشن تولد استثنایی و خاطراتی در کنار حافظ شیراز ...
یه روزم کامل گذاشتیم واسه مسیر مرو دشت... تخت جمشید .. نقش رجب...نقش رستم... و پاسارگاد..
یه روزم زدیم قسمت سنتی شهرو بازار ، حمام و مسجد وکیل و ...
و خلاصه آتشکده زرتشت، ارگ کیمخانی و موزه پارس و باغ ارم و نارنجستان و.. را هم در روزهایه بعد دیدیم و شب خداحافظی با شیراز هم نزد سعدی شیرین سخن بودیم که اوونم حالو هوایه خودشو داشت...
فقط دوسه روز اول یه مشکل بزرگ داشتیم که کلافمون میکرد..
زیادی توو خیابوناش گم میشدیم با اینکه نقشه هم داشتیم ها!! ولی امون ازین خیابونایه یه طرفه، همه چیو خراب میکرد
ولی حالا همش خاطره شده ... دلم میخواد دوباره برم
اما بگم از پسرکم که قربونش برم این چند روز حسابی اذیت شد... همش بیرون بودنو گشت و گذار برا بچه 3 ساله واقعآ خسته کننده است تا دو دیقه توو ماشین میشستیم جایی بریم فوری از خستگی میخوابید... مخصوصآ که بیشتر جاهایی که رفتیم پیاده روی داشت و از نیمه های راه دیگه پاهایه کوچولوش خسته میشد و اونوقت بود که آغوش پدر به داد میرسیداز نظر غذایی هم که توو سفر نمیشه زیاد به بچه رسید... ولی با این حال پسرکم همه جا پایه بود و اصلآ اذیتمون نکرد
بریم سراغ عکسخاطره...
دو تا وروجک، خاله ریزه و امیرعلی توو عروسی
یزد میدان چخماق
یزد برج ساعت
مسجد جامع یزد
باغ دولت آباد ،بزرگ ترین بادگیر جهان
باغ شازده ماهان
روستای فوق العاده زیبا و تاریخی ابیانه
بدو بدو ادامه مطلب کلی عکسه....
این روستا کاملآ به شکل قدیمی باقی مونده بود وحتی ساکنینش که بیشتر مسن بودند لباس سنتی داشتند
محل اقامتمون توو شیراز ،یه سوئیت نقلی ولی راحت
شب اول ورود به شیراز ،زیارت شاهچراغ
دروازه قرآن شیراز
آتشکده زرتشت
حمام ارگ کریمخان
حافظیه
ورود به مهد تمدن ایران..تخت جمشید
دروازه ملل
همراه با گروه گردشگری
امیرعلی همراهه خانم راهنما
محو هنر نیاکان
سوارکاری به رسم نیاکان
نقش رجب
نقش رستم
تل تخت(تخت مادر سلیمان)
برج سنگی(مقبره کمبوجیه)
امیرعلی و کوروش کبیر...پاسارگاد
مسجد وکیل درحال مرمت و بازسازی
حمام وکیل با مجسمه های جالب
باغ و موزه نارنجستان بسیار زیبا
ارگ کریمخانی
و ختم سفرنامه با سعدیه شیرین سخن
خوشا شیراز و وضع بیمثالش | خداوندا نگه دار از زوالش | |
ز رکن آباد ما صد لوحش الله | که عمر خضر میبخشد زلالش | |
میان جعفرآباد و مصلا | عبیرآمیز میآید شمالش | |
به شیراز آی و فیض روح قدسی | بجوی از مردم صاحب کمالش | |
که نام قند مصری برد آن جا | که شیرینان ندادند انفعالش | |
صبا زان لولی شنگول سرمست | چه داری آگهی چون است حالش | |
گر آن شیرین پسر خونم بریزد | دلا چون شیر مادر کن حلالش | |
مکن از خواب بیدارم خدا را | که دارم خلوتی خوش با خیالش | |
چرا حافظ چو میترسیدی از هجر | نکردی شکر ایام وصالش |