امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره
حلما بانوحلما بانو، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه سن داره

امیرعلی گلم

عکس های جنایت از زوایایه مختلف

1392/7/10 15:34
514 بازدید
اشتراک گذاری

عکس های جنایت مربی مهد امیرعلی گلی رو در ادامه خواهید دید

 

 

 

 

 

لازم به ذکر است که این جنایت توسط خود مربی مهد کودک

صورت گرفته است نه بچه ها تعجبعصبانی

و تنها دلیلش هم این بوده است که امیرعلی شیرین زبونی کرده

و او کنترلش را از دست داده و این بلا را سر او آورده استآخ

 

دوستان الان خداروشکر صورتش خوب شده و رد دندون از بین رفته

  

نظرتون در مورد این جنایت چیه؟سوال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان بهاره مامان امیرمحمد
10 مهر 92 15:50
وای خواهر شما با این مربی چیکار کردید؟ از کجا متوجه شدید که مربی اینکار را کرده؟ منم امیرمحمد را شاید بذارم مهد البته از 2 سالگی ولی با دیدن این جنایت وحشتناک از ترس لرزیدم به خودم خیلی بد بودبنطر من اون کسی زور گیری می کنه در خیابون حداقل آدم بزرگارو مورد آزار قرار میده یکم شرافتش از این مربی مهد که یک فرشته معصوم و بیگناه را اذیت می کنه خیلی خیلی پست و شیطون صفته خدا به راه راست هدایتش کنه و شفاش بده چون این موجود بیمار روانیه - خیلی مواظب امیرعلی باشید و بوسسسسسسسسسس




خودش اعتراف کرد و گفت قصدی نداشته و فک نمیکرده ردش بمونه ،منون عزیزم دیگه نمیبرمش


مامان بهاره مامان امیرمحمد
10 مهر 92 15:50
سلام لطفاً به وب من سربزنید یک موضوع خیلی خیلی مهم با تشکر


چشم آمدم
مامان یاسمن و محمد پارسا
10 مهر 92 17:57
نظر من
فداش بشم چه ناز خوابیده البته این لپها خوردنیه اما نباید این کار و می کرد


منم حال شمارو داشتم ولی خودش معذرت خواست
نی نی دانلود(مامان علیرضا)
10 مهر 92 19:31
آخی الهی بمیرم ببین با بچه چیکار کرده

الهی قربون شیرین زبونیت بشم عزیزم

دلم کباب شده

خدا نکنه عزیزم

میبینی خاله جون چه روزگاریه؟

خاله کمیل و کیان
11 مهر 92 0:13
وااااااااااااااااای الهی بمیرم چکارش کرده من میبودم دیگه نمیبردمش خاله فداتشه حتما خیلی دردش اومده


آره خاله جون دیگه نبردمش

مامان ثمین
11 مهر 92 2:40
سلام عزیزم
وایییییییییییییییییی مامانی شما چکار کردید؟؟؟؟
یعنی چی قصدی نداشته یعنی چی که معذرت خواسته یعنی که چی فکر نمیکرده رد دستش بمونه یعنی اگه رد دستش نمی موند اعتراف نمی کرد وبکارش ادامه میداد
وای که چقدر دلم کباب شده میخوام منفجر بشم از عصبانیت که این پسر نازمون اینطوری کرده بهم برخورد باید حسابش برسم نمیشه
آخه چطوری بخودش جرات داد چطوری دلش اومده وای خدای من ببین با این طفلکی چکار کرده
مامانی شما چه دلی داری من اگه بجای شما بودم ول کنش نبودم یعنی چی معذرت خواسته مگه ما بچه هامون از سر راه اوردیم مگه امیر علی نازمون چکار کرده اصلا هر کاری کرده باشه نباید یکم خوددار باشه نباید خودش کنترل کنه
خیلی ناراحت شدم خیلی


ممنون عزیزم که این همه امیرعلی رو دوستش داری و عذر میخوام که اینقد ناراحتت کردم منم دقیقآ همین حسه شمارو داشتم و بعد دعوایه مفصل با مربی دیگه نبردمش مهد الانم دنباله یه پرستاره خوبم واسه امیرعلی
آجی محمدمهدی
11 مهر 92 9:28
قربون امیرعلی جونم برم.بعضی وقتاهم شیرین زبونی کاردست آدم میده.امیرجونم دیگه جلوی این مربی شیرین زبونی نکن...باشه؟خاله جونم حتمابراش اسپنددودکنین.راستی 2سال و6ماهگیت مبارک.


ممنون خاله جون خیالت راحت دیگه نمیبرمش اونجا
خاله کمیل و کیان
11 مهر 92 13:53
اپم گلم


چشم اومدم
مامان آی سل
13 مهر 92 0:25
الهی فدات بشم خاله.. بشکنه اون دندوناش که باهات اینکارو کرده...چقدر هم ناز خوابیدی عزیزم.


ممنون خاله جون بوس واسه آیسل خوشکلم
مامان عرفان
13 مهر 92 11:14
وااااااااااااااااااااااااااااااي خداي من . اين مثلا محبت بوده ؟؟؟


بععععله، البته به شیوه یه فوق پیشرفته
مامان حنانه زهرا
13 مهر 92 18:17
ای بی انصاف
ما نازک تر از گل به بچه هامون نمیگیم اونموقع اونا...
به چه جراتی دست روی بچه بلند میکنن.بشکنه الهی
اگه بچه ی خودشم بود اونجوری میزدش
یا اگه کسی بچه ی خودشو میزد چیکار میکرد؟
قلبم درد میگیره از دست بعضیا که فقط ادعاشون میشه وتو عمل عاجزن.
قربونت برم تو چیکار کردی؟امیدوارم کوتاه نیومده باشی

آره خاله جون حالمو نپرس که وقتی فهمیدم حسابی داغ کردم، بعد از یه دعوایه اساسی با مربی دیگه پسرکمو نبردم اونجا

گلشيد و مامان
14 مهر 92 8:10
واي خداجون من و بگو كه ميخواستم وقتي گلشيد يكسال و نيم شد ببرمش مهد حالا ديگه واقعاً ترسيدم اين چه كاريه ؟؟؟؟؟ يعني چي كه نمي خواسته ؟؟؟؟
كاش باهاش يه برخورد درست و حسابي ميكردين تا يادش بمونه ديگه از اين كارا نكنه واقعاً جاي تاسف داره بيچاره بچه ها زير دست چه كسايي بايد بمونن


آره عزیزم باهاش برخورد کردم دیگه هم امیرعلی رو نبردم. شما هم اگه خواستید گلشید نازمو ببرید بعد از سه سال این کارو کنید تا بچه آمادگیشو پیدا کنه و بتونه صحبت کنه و جایی ببرید که مطمئن باشید خدایی نکرده بلایی سرش نمیاد
سارا ( مامان کیانوش)
22 مهر 92 19:09
الهی بمیرم عزیز دلم... بعد از مدتها اومدم روی ماهتو ببینم خوشحال شم خاله ،ببین چی دیدما..... دستش بشکنه الهی .... مامان امیر علی کاش یه دونه محکم می زدی تو گوشش 1 ماه جاش بمونه حالش جا بیاد .... من تازه می خواستم کیانوشو کم کم بزارم مهد .... چشمم ترسید به خدا... راستی عزیزم ببخش که دیر سر زدم بهت راستش این نخود فرنگی تو دلم حال و روز خوشی برام نذاشته ....تو رو خدا به حساب بی معرفتی نذار..... ببوس این خوشگل نازمو... سعی می کنم زود زود بیام

دلم براتون تنگ شده بود عزیزم، همیشه بهتون سر میزدم ولی نظر نمیزاشتم،دلیلشو گذاشتم برات گلم کیانوشه خوشکلم و ببوس از طرفم ایشالله که نخود کوچولو هم زودی بزرگ شه و به سلامتی به دنیا بیاد تا مامانی زیاد اذیت نشه فداش
مامان سهند و سپهر
28 مهر 92 13:46
وايييييييي باورم نميشه. چقدر بدجنس شكايت نكردين ؟ اينجور آدما بايد حساب كار دستشون بياد !
طفلي دل شما


ممنون عزیزم
مامان فاطمه
5 آبان 92 3:19
واقعا که! به نظر من مربی مهد شدن یه سری شرایط میخاد مثل صبر و حوصله زیاد و زود عصبانی نشدن که این خانم گویا نداشتن