امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
حلما بانوحلما بانو، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

امیرعلی گلم

اولین روزایه مهد

امروز دومین روزیه که پسرکمو میبرم مهد، اما مثل سالایه قبل ناراحت نیستم چون خودش خیلی علاقه نشون میده امروز دومین روز بود ولی خودش با خوشحالی از خواب بیدار شد و دلش میخواست بره. وضعیته مهد هنوز روبه راه نیست فقط به خاطر همسایه بردمش اونجا، چون معلم پایه اوله اون مدرسه است و هوایه امیرعلی رو هم داره بچه هایه خودشم اونجان ولی مشکل اینه که فعلآ دارن تعمیرات میکنن به مربی گفتم ممکنه امیرعلی رو نیارم ناراحت شد و گفت نمیزارم، امیرعلی باید بیاد من دوسش دارم خیلی احساس خوبی بهم دست داد و افتخار کردم گفتم تا پایانه تعمیرات نمیارمش. وقتی اومدیم خونه شعر عمو زنجیر بافو نصفه میخوند فهمیدم آموزش امروزش...
7 مهر 1392

عکس های سفر

سلام به همه ی دوستان اومدم با عکسایه سفرمون امیرعلی گلی به همراهه خاله ریزه در شاندیز   امیرعلی در جنگل های سر به فلک کشیده ی شمال   چه آقا پسر مؤدبی کنار ایستاده پسرعموهاشو که رفتن آب بازی تماشا میکنه مثه اینکه چش خورد پرید تو آب یه پسرعموی خوشکل که امیرعلی خیلی دوسش داره امیرعلی در باغچه ی خاله از خوشحالی حرکات نمایشی اجرا میکنه   به به گوجه ی خونگی برا آقا پسر ورجه وورجه تو سبزه ها چه حالی میده     نمایی از طبیعت زیبایه جنگل النگ دره گرگان یه آقا پسر جنگلی یه پسر خست...
6 مهر 1392

خاطره ی سفر

با وجود اینکه تمام برنامه هایه سفرمون به دلیل قضایایه پیش آمده بهم ریخت جهت تغییر  روحیه  و آماده شدن برای یه سال کاری، تصمیم گرفتیم یه ده روزی بریم به مشهد برای  زیارت و شمال برای دیدن اقوام... و خداروشکر همه چی خوب بود و امیرعلی جان هرجا میرفت حسابی گل میکاشت و خجالت زدم میکرد مخصوصآ مشهد خونه ی عمه جونم با همدستیه خاله ریز ه اش(خواهر کوچولویه خودم) که سلطانه شیطنته حسابی شلوغی کردنو آتیش سوزوندن من از همین جا از عمه و شوهر عمه عزیزم و همینطور پسر عمه و دختر عمه های گلم عذرخواهی میکنم  و قول میدم تا وقتی این وروجک ما حرف گوش کن نشده دیگه نیارمش اونجا. شم...
4 مهر 1392

عکس امیرعلی با تآخیر

امروز میخوام عکسایی که تغریبآ یه ماه پیش آماده کردم رو       به خاطر مشکلات پیش آمده با تآخیر بزارم       امیر علی و جناب قورباقه           امیرعلی در ششمین سالگرد ازدواج مامان و باباش   غروب ساحل زیبای لیپار     امیرعلی و دراور نوردی       شیرجه امیرعلی در کیک تولد مامان و باباش       ژست های جدید       بای تا بعد ...
2 مهر 1392

صحبتی با دوستان

سلام دوستان گلم دلم برای همه تون تنگ شده بود و خجالت زده ام به خاطر این تآخیر طولانی که باعث نگرانی تون شد، از همه تون عذر میخوام ولی حقیقتش اتفاقات بد و ناراحت کننده برام افتاد و در کل تابستون خوبی نداشتم دوست ندارم کامتونو با حرفام تلخ کنم هرچی بود گذشت و مهم اینه که الان خیلی خوبم  چون فهمیدم دوستایه خیلی عزیزی دارم که تو هر شرایطی هم که باشم تنهام نمیذارن با خوندن تک تک حرفاتون حالم بهتر و بهتر شد از همه تون صمیمانه تشکر میکنم و امیدوارم تو زندگی تون هیچ وقت به در بسته نخورید و فقط شادی همراه و رفیق لحظاتتون باشه همتون رو دوست دارم.
1 مهر 1392

اولین عکس رسمی- اداری

چند روز پیش بابایی برای تمدید دفترچه بیمه درمانی پسری اقدام کرد     ولی طبق قانون گفته بودند بالایه دو سال باید عکس دار بشه     به خاطر همین مسآله ما هول هولی رفتیم اولین عکس سه در چهار امیرعلی گلی     رو عکاسی انداختیم پسرکم مثه آقا نشست و اذیت نکرد اینم اولین عکس سه در چهار امیرعلی ما که بر دفترچه بیمه درمانی اش نصب شد     ببخشید دوستان اگه کیفیتش پایینه از رو عکس، عکس انداختم     ...
16 مرداد 1392